زمان تقریبی مطالعه: 23 دقیقه
 

نظریه شخصیت فروید





نظریه شخصیت فروید، یکی از مباحث مطرح در روان‌شناسی بوده که از عقاید فروید در زمینه ماهیت ساختاری شخصیت انسان و مراحل رشد شخصیت بحث می‌کند. عقاید فروید در زمینه ماهیت ساختاری شخصیت، در اوایل کارش با آنچه که بعدا مطرح کرد تفاوت دارد. در ابتدای کار، او شخصیت را شامل بخش‌های هشیار، نیمه‌هشیار و ناهشیار می‌دانست. در سال ۱۹۲۳ میلادی، فروید در نظریه فوق تجدیدنظر کرد و سه ساخت بنیادی دیگر شخصیت را به نام‌های نهاد (id)، خود (ego) و فراخود (superego) عنوان کرد. در این مقاله به بررسی نظریه فروید در باب ساختار شخصیت و مراحل رشد شخصیت می‌پردازیم.


۱ - ماهیت ساختاری شخصیت



عقاید فروید در زمینه ماهیت ساختاری شخصیت، در اوایل کارش با آنچه که بعدا مطرح کرد تفاوت دارد. در ابتدای کار، او شخصیت را با توجه به سطوح آگاهی، مورد توجه قرار داده و آن را شامل بخش‌های هشیار، نیمه‌هشیار و ناهشیار می‌دانست.
[۱] شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۳۱-۳۲، تهران، مرکز نشر دانشگاه، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.


۱.۱ - هوشیار


هشیار، شامل تمام احساس‌ها و تجربه‌هایی است که در هر لحظه معین از آن‌ها آگاهیم. برای مثال هنگامی که شما این واژه‌ها را می‌خوانید ممکن است نسبت به لمس کردن قلم‌تان، دیدن صفحه کتاب،‌اندیشه‌ای که می‌کوشید درک کنید و به صدای پرنده‌ای از فاصله دور، هشیار باشید.
فروید، هشیاری را جنبه محدودی از شخصیت می‌دانست، زیرا تنها بخش کوچکی از افکار، احساس‌ها و خاطرات ما در هر لحظه در آگاهی هشیار وجود دارد. او ذهن را به کوه یخی تشبیه کرد
[۲] دوان شولتز، سیدنی الن شولتز، نظریه‌های شخصیت، ص۵۹، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.
که بخش هشیار مانند قسمت مشهود قطعه یخ شناور، کوچک و بی‌اهمیت است و تنها نماینده جنبه ظاهری کل هر شخصیت است.
[۳] دوان شولتز، سیدنی الن شولتز، تاریخ روان‌شناسی نوین، ص۴۶۸، علی‌اکبر سیف و همکاران، تهران، دوران، ۱۳۸۲، چاپ دوم.
این سطح شامل نیروهای عقلی نظیر حافظه، دقت و توجه، تصور از بدن و آگاهی از حالت‌های عاطفی است.
[۴] کریمی، یوسف، روان‌شناسی شخصیت، ص۶۵، تهران، ویرایش، ۱۳۷۵، چاپ دوم.


۱.۲ - ناهشیار


مهم‌ترین قسمت ذهن، که نقش بسیار حساسی در نظریه روان‌کاوی دارد، ناخودآگاه (ناهشیار) است. تا زمان فروید، روان‌شناسان و فلاسفه پدیده‌های فکری را ارادی و نتیجه ضمیر خودآگاه (هشیار) انسان می‌پنداشتند، اما فروید اولین کسی بود که به صراحت از روان ناخودآگاه و چگونگی تشکیل و تجلیات آن سخن راند. به نظر فروید، قسمت اعظم رفتار ما به وسیله نیروهایی هدایت می‌شوند که اصلا از آن‌ها آگاه نیستیم. این نیرهای ناهشیار عبارتند از غرایز، آرزوها، خواسته‌ها و غیره. افکار ناهشیار، برخلاف افکار نیمه‌هشیار، فقط به شکل‌های نمادین و مبدل وارد خودآگاه می‌شوند. ناهشیاری از احساسات، تمایلات و حالاتی به وجود آمده است که در کنترل اراده نیست و به قوانین منطقی، زمان و مکان محدود نمی‌شود. محتویات ناهشیاری برحسب زمان رویداد تنظیم نمی‌شوند و با سپری شدن زمان نیز از بین نمی‌روند. فعالیت ضمیر ناخودآگاه مبتنی بر اصل لذت است و از قلمرو اخلاق پا فراتر می‌گذارد و با واقعیت‌های خارج ارتباطی ندارد.

۱.۲.۱ - دلایل اثبات ضمیر ناهشیار


فروید دلایل زیر را برای اثبات وجود ضمیر ناهشیار ارائه می‌دهد:
الف: فرد از خواب مصنوعی بیدار می‌شود و تلقینات و دستوراتی را که در ضمن خواب به او داده شده است، به اجرا درمی‌آورد،
ب: دلایل ناشی از معانی نهفته در رؤیا،
ج: دلایل ناشی از لغزش‌های زبانی، اشتباهات گفتاری و اعمال سهوی دیگر،
د: تجلی ناگهانی افکاری که در حوزه خودآگاه قرار ندارند و همین‌طور، حل مشکلات به طور ناخودآگاه،
هـ: پیدایش بیماری‌های جسمانی و روانی که از نظر روان‌کاوی سرچشمه آن‌ها در زندگی روانی فرد مخفی است.


۱.۲.۲ - راه رسیدن به ناهشیار


شرح‌حال‌نویسی، سؤال کردن از خود، درد دل کردن با دیگران، تعبیر رؤیا و اعمال سهوی از جمله راه‌ها و روش‌های پی‌بردن به محتویات ذهن ناهشیار و ایجاد خودشناسی هستند و در فرایند درمان از این شیوه‌ها به میزان زیاد استفاده می‌شود.
[۵] شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۳۲-۳۳، تهران، مرکز نشر دانشگاه، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.


۱.۳ - نیمه هشیار


نیمه‌هشیار بین دو سطح هشیار و ناهشیار قرار دارد. نیمه‌هشیار، مخزن خاطرات، ادراک‌ها وا فکاری است که ما در این لحظه به صورت هشیار از آن‌ها آگاه نیستیم ولی می‌توانیم آن‌ها را به راحتی به هشیاری فراخوانیم. برای مثال، اگر ذهن شما از این صفحه منحرف شود و شروع به فکر کردن درباره یک دوست یا آنچه دیشب انجام داده‌اید کنید، مشغول فراخوانی موادی از نیمه‌هشیار به هشیار خود هستید. ما اغلب متوجه می‌شویم که توجهمان از موضوعی به موضوع دیگر، از تجربیات لحظه‌ای به رویدادها و خاطرات موجود در نیمه‌هشیار، جابه‌جا می‌شود.
[۶] دوان شولتز، سیدنی الن شولتز، نظریه‌های شخصیت، ص۵۹-۶۰، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.


۲ - سه ساخت بنیادی جدید



در سال ۱۹۲۳ میلادی، فروید در نظریه فوق تجدیدنظر کرد و سه ساخت بنیادی دیگر شخصیت را به نام‌های نهاد (id)، خود (ego) و فراخود (superego) عنوان کرد. در نظر فروید، تعامل و تعارض پویای این سه ساخت تعیین‌کننده رفتار است.
[۷] شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۳۳-۳۴، تهران، مرکز نشر دانشگاه، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.


۲.۱ - نهاد


نهاد، اساسی‌ترین جنبه شخصیت است. نهاد مثل یک کودک نازپرورده عمل می‌کند، زیرا خواهان ارضای فوری امیالش است. نهاد مظهر اصل لذت است و در شکل بسیار ابتدایی خود مانند دستگاه بازتاب عمل می‌کند. نوزاد سراپا نهاد است. او عطسه می‌کند، سرفه می‌کند، می‌مکد و دفع می‌کند. اگر زندگی در این سطح ابتدایی، کاملا رضایت‌بخش بود، نیازی به رشد شخصیت نبود. نهاد ناکامی را نمی‌خواهد، اما باید به آن تن‌دردهد. در نتیجه، جنبه دوم نهاد که فرایند نخستین نام دارد، وارد عمل می‌شود. این جنبه، نهاد را با تصور چیزی که دوست دارد، مواجه می‌سازد.
[۸] ویلیام لاندین، رابرت، نظریه‌ها و نظام‌های روان‌شناسی، ص۲۶۶-۲۶۷، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۳، چاپ سوم.
نهاد منشا همه سائق‌ها و یا مخزن غرایز است. این واژه را برای اولین بار روانکاو آلمانی به نام گرادک (Groddeck) مطرح کرد. او می‌گفت، انسان به وسیله نیروهای مجهول و غیرقابل شناخت هدایت می‌شوند.
[۹] شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۳۴، تهران، مرکز نشر دانشگاه، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.
نهاد فقط ارضای فوری را می‌شناسد و ما را تحریک می‌کند تا چیزی را موقعی که آن را می‌خواهیم، بخواهیم، بدون در نظر گرفتن آنچه هر کس دیگری می‌خواهد. نهاد ساختاری خودخواه، لذت‌جو، بدوی، غیراخلاقی، سمج و عجول است.
[۱۰] دوان شولتز، سیدنی الن شولتز، نظریه‌های شخصیت، ص۶۱، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.
نهاد برخلاف خود و فراخود، از تشکیلات خاصی برخوردار نیست و چون با دنیای خارج تماس ندارد، از طریق تجربه نمی‌توان آن را تغییر داد، بلکه به وسیله خود می‌توان آن را مهار و یا تعدیل کرد.
[۱۱] شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۳۴، تهران، مرکز نشر دانشگاه، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.


۲.۲ - خود


خود، بخش سازنده شخصیت است که با توجه به واقعیت دنیای خارج عمل می‌کند و آن دسته از تمایلات نهاد را، که با واقعیت خارج تضاد دارند، تعدیل، ضبط و کنترل می‌کند. خود از نهاد سرچشمه می‌گیرد و رشد می‌کند.
[۱۲] شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۳۵، تهران، مرکز نشر دانشگاه، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.
نهاد تابع هیچ قیدوبندی نیست و ارضای صرف تمایلات و نیازها را می‌طلبد. از سوی دیگر، جامعه و محیط نیز نمی‌تواند پای‌بند نبودن به هیچ اصلی را بپذیرد. بنابراین، وجه دیگری از شخصیت فرد در اینجا وارد عمل می‌شود که تابع اصل واقعیت است، یعنی از یک‌سو به ارضای خواسته‌ها و تمایلات همت می‌گمارد و از سوی دیگر، این ارضا را در چارچوب مقررات و ضوابط قابل قبول اجتماعی تحقق می‌بخشد، مثلا ارضای میل جنسی از سوی نهاد یک ضرورت حتمی است، اما خود که طرفدار اصل واقعیت است، ارضای میل جنسی را در چارچوب تشکیل خانواده که از نظر اجتماعی مقبول است، مجاز می‌داند.
[۱۳] کریمی، یوسف، روان‌شناسی شخصیت، ص۶۶، تهران، ویرایش، ۱۳۷۵، چاپ دوم.


یا مثلا اگر شغل خود را دوست نداشته باشید و بدون آن نتوانید برای خانواده خود غذا و سرپناه تهیه کنید، این خود یعنی، ارباب منطقی است که شما را وامی‌دارد تا به کار کردن در آن شغل ادامه دهید. این خود است که شما را وادار به تحمل افرادی که دوست ندارید می‌کند زیرا واقعیت، چنین رفتاری را به عنوان شیوه مناسب ارضا کردن درخواست‌های نهاد از شما می‌خواهد. عمل کنترل و به تعویق‌انداختن خود، باید مرتبا تمرین شود. در غیر این صورت ممکن است تکانه‌های نهاد بر خود منطقی غلبه کنند و آن را سرنگون سازند. فروید اظهار داشت که ما باید خودمان را از کنترل شدن توسط نهاد برحذر داریم و مکانیزم‌های ناهشیار منطقی را برای دفاع کردن از خود معرفی کرد.
[۱۴] دوان شولتز، سیدنی الن شولتز، نظریه‌های شخصیت، ص۶۲، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.

بنابراین، "خود" سازمان پیچیده‌ای از فرایندهای روانی (تفکر، حافظه، قضاوت و انواع یادگیری‌ها) است که نقش واسطه را میان نهاد و دنیای خارج ایفا می‌کند. رشد و تکوین "خود" تحت تاثیر عوامل ارثی و محیطی صورت می‌گیرد.
[۱۵] شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۳۶، تهران، مرکز نشر دانشگاه، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.


۲.۳ - فراخود


نهاد و خود، تصویر کامل فروید از ماهیت انسان را نشان نمی‌دهد. مجموعه نیروهای سومی نیز وجود دارد، مجموعه قدرتمند و عمدتا ناهشیار دستورات و اعتقاداتی که در کودکی آن‌ها را فرامی‌گیریم. به زبان امروزه، این اصول اخلاقی درونی را وجدان (conscience) می‌خوانیم. فروید آن را فراخود نامید. اساس این جنبه اخلاق شخصیت، معمولا در سن ۵ یا ۶ سالگی آموخته می‌شود و در ابتدا شامل مقررات رفتاری است که توسط والدین ما تعیین شده‌اند، کودکان از طریق تحسین، تنبیه و درس عبرت، یاد می‌گیرند که چه رفتارهایی را والدینشان خوب یا بد می‌دانند. رفتارهایی که کودکان به خاطر آن‌ها تنبیه می‌شوند، یک قسمت از فرامن یعنی، وجدان را تشکیل می‌دهد. قسمت دوم فراخود، خود آرمانی (ego - ideal) است که شامل رفتارهای خوب یا درستی است که کودکان برای آن‌ها تحسین شده‌اند. به این طریق کودکان مجموعه‌ای از مقررات را یاد می‌گیرند که پذیرش یا طرد والدینشان را به همراه دارد. سرانجام، کودکان این آموزش‌ها را درونی می‌کنند و پاداش‌ها و تنبیه‌ها توسط خود فرد اعمال می‌شود. کنترل مربوط به والدین، جای خود را به خودگردانی می‌دهد. در نتیجه این درون‌سازی، هرگاه عملی مخالف با این کد اخلاقی انجام دهیم و یا حتی فکر انجام آن را بکنیم، احساس گناه یا شرم خواهیم کرد.
[۱۶] دوان شولتز، سیدنی الن شولتز، نظریه‌های شخصیت، ص۶۲-۶۳، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.


۳ - مراحل رشد روانی ـ جنسی فروید



زیگموند فروید (Sigmund Freud) معتقد بود که اختلال‌های روان‌رنجوری که بیمارانش از خود نشان می‌دادند از تجارب دوره کودکی آن‌ها سرچشمه گرفته است.
[۱۷] شولتز، دوان پی شولتز و سیدنی، الن، تاریخ روان‌شناسی نوین، ص۴۷۱، علی‌اکبر سیف و همکاران، تهران، دوران، ۱۳۸۲، چاپ دوم.
او تجربیات کودکی را به قدری مهم می‌دانست که گفت، شخصیت فرد بزرگسال در پنج سالگی به طور محکم متبلور و در طول مراحلی این شخصیت شکل می‌گیرد.

آنچه که فروید را متقاعد ساخت که این سال‌های نخستین بااهمیت هستند، خاطرات کودکی خود او و خاطراتی که توسط بیماران بزرگسال او فاش می‌شدند بود. فروید تعارض‌های جنسی نیرومندی را در طفل و کودک نورس احساس کرد، تعارض‌هایی که به نظر می‌رسید در اطراف نواحی خاص بدن دور می‌زنند. وی متوجه شد که در سنین مختلف، هر یک از نواحی بدن از نظر مرکز تعارض، اهمیت بیشتری دارد. در هر مرحله رشد شخصیت، تعارضی وجود دارد که باید قبل از اینکه کودک بتواند به مرحله بعدی پیشروی کند حل شود.


گاهی اوقات شخص دوست ندارد یا نمی‌تواند از یک مرحله به مرحله بعدی منتقل شود، زیرا تعارض حل نشده است یا به این علت که نیازهای وی آنچنان عالی توسط والدینی آسان‌گیر ارضا شده‌اند که کودک نمی‌خواهد پیش برود. در هر دو صورت گفته می‌شود که فرد در این مرحله رشد تثبیت شده است. در تثبیت (Fixation) قسمتی از لیبیدو یا انرژی روانی (Cathexis) صرف آن مرحله رشد می‌شود و انرژی کمتری برای مراحل بعدی باقی می‌ماند.
[۱۸] شولتز، دوان پی شولتز و سیدنی، الن، نظریه‌های شخصیت، ص۷۰، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.


رشد روانی جنسی فروید دارای مراحلی است که به آن‌ها می‌پردازیم.

۳.۱ - مرحله دهانی


اولین مرحله روانی ـ جنسی رشد شخصیت از تولد تا دو سالگی ادامه دارد.
[۱۹] شولتز، دوان پی شولتز و سیدنی، الن، نظریه‌های شخصیت، ص۷۱، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.

در خلال اولین سال زندگی کودک، دهان مهمترین منبع کاهش تنش (مثلا خوردن) و احساسات لذت‌بخش (مثلا مکیدن) است. در این مرحله از زندگی حالات روانی خاصی مثل وابستگی و به دهان بردن همه چیز از ویژگی‌های مهم کودک است. کودک از نظر روانی نارس است و باید دیگران از او مواظبت کنند. اولین تماس‌های او با جهان خارج از طریق گرفتن و به دهان بردن اشیا و بیرون ریختن آنهاست.
[۲۰] شفیع‌آبادی، عبداله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۴۳، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.
توانایی اعتماد و اتکا به دیگران از خصوصیات شخصیتی این مرحله است.
[۲۱] سادوک، بنیامین و سادوک، ویرجینیا، خلاصه روان‌پزشکی، ص۲۸۶، نصرت‌اله پورافکاری، تهران، شهرآب و آینده‌سازان، ۱۳۸۵، چاپ سوم، جلد اول.

در طول این مرحله، دو شیوه رفتار کردن وجود دارد: رفتار جذب دهانی (Oral Incorporative Behavior) (خوردن و بلعیدن) و رفتار پرخاشگر دهانی یا آزارگر دهانی (Oral aggressive or oral sadistic behavior) (گازگرفتن یا تف کردن).

۳.۱.۱ - رفتار جذب دهانی


شیوه جذب دهانی ابتدا رخ می‌دهد و شامل تحریک لذت‌بخش دهان توسط دیگران و توسط غذاست. بزرگسالانی که در مرحله جذب دهانی تثبیت شده‌اند، بیش از‌اندازه به فعالیت‌های دهانی مثل، خوردن، نوشیدن، سیگار کشیدن و بوسیدن علاقه دارند. اگر آنها هنگام طفولیت به حد افراط ارضا شده باشند، شخصیت دهانی بزرگسال آنها به خوش‌بینی و وابستگی غیرعادی متمایل خواهد بود. چون در کودکی در مورد آنها افراط شده است، همچنان برای ارضا کردن نیازهایشان به دیگران وابسته می‌مانند. در نتیجه، آنها بیش از‌اندازه ساده‌لوح هستند، هر چیزی را که به آنها گفته می‌شود، دربست می‌پذیرند و به صورت نامعقول به دیگران اعتماد می‌کنند. به این‌گونه افراد، برچسب تیپ شخصیتی "دهانی‌ پذیرا" زده می‌شود.

۳.۱.۲ - پرخاشگر دهانی


دومین رفتار دهانی، یعنی، پرخاشگر دهانی یا آزارگر دهانی، در طول مدت پیدایش دردناک و عذاب‌آور دندان‌ها رخ می‌دهد. در نتیجه این تجربه، کودکان، مادر را علاوه بر عشق، با نفرت می‌نگرند. اشخاصی که در این سطح تثبیت شده‌اند، مستعد بدبینی، خصومت و پرخاشگری بیش از‌اندازه هستند. آنها احتمالا اهل جروبحث و کنایه‌زدن هستند، حرف‌های "نیش‌دار" می‌زنند و نسبت به دیگران خشونت نشان می‌دهند. آنها نسبت به دیگران حسود هستند و در تلاش برای تسلط، می‌کوشند.
مرحله دهانی هنگام از شیر گرفتن خاتمه می‌یابد. البته اگر تثبیت رخ داده باشد، مقداری لیبیدو باقی می‌ماند، سپس تمرکز کودک به مرحله بعدی جابجا می‌شود.
[۲۲] شولتز، دوان پی شولتز و سیدنی، الن، نظریه‌های شخصیت، ص۷۱-۷۲، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.


۳.۲ - مرحله مقعدی


همزمان با از شیر گرفتن کودک، لیبیدو از ناحیه دهان به منطقه مقعد منتقل می‌شود. لذا، احساس لذت در کودک ابتدا از تخلیه مدفوع و سپس از نگهداری آن حاصل می‌شود. این بدان معنی نیست که بگوییم کودک در خلال مرحله دهانی چنین لذتی احساس نمی‌کند. با وجود این، در خلال سال‌های دوم و سوم زندگی، لذت مقعدی نقش غالب را دارد.
[۲۳] شفیع‌آبادی، عبداله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۴۴، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.

حدود ۱۸ ماهگی، هنگامی که درخواست جدیدی از کودک می‌شود، یعنی آموزش توالت رفتن، این موقعیت به طور چشمگیری تغییر می‌کند. فروید، معتقد بود که تجربه آموزش توالت رفتن در طول مرحله مقعدی، تاثیر مهمی بر رشد شخصیت دارد. عمل دفع برای کودک تولید لذت شهوانی می‌کند، اما با شروع آموزش توالت رفتن، کودک باید یاد بگیرد که این لذت را به تعویق‌اندازد. اگر آموزش توالت رفتن، خوب پیش نرود، مثلا اگر کودک در یادگیری آن مشکل داشته باشد، یا والدین بیش از‌ اندازه توقع داشته باشند، کودک به یکی از این دو شیوه واکنش نشان می‌دهد.


۳.۲.۱ - شیوه اول واکنش کودک


یک شیوه این است که در زمان و مکانی که والدین تایید نمی‌کنند، عمل دفع را انجام دهد و به این طریق تلاش‌های آنها را برای تنظیم با شکست روبرو سازد. اگر کودک این شیوه را برای کاهش دادن ناکامی، رضایت‌بخش بداند و زیاد از آن استفاده کند، ممکن است شخصیت پرخاشگری مقعدی (anal aggressive personality) را پرورش دهد. به نظر فروید، این مبنای بسیاری از اشکال رفتارهای خصمانه و آزارگرانه در زندگی بزرگسالان است که از جمله آنها بی‌رحمی، ویران‌گری و قشقرق هستند. چنین شخصی احتمالا آشوب‌گر و نامرتب خواهد بود و دیگران را به صورت اشیایی می‌داند که در تصرف او هستند.

۳.۲.۲ - شیوه دوم واکنش کودک


دومین شیوه، جلوگیری یا نگهداشتن مدفوع است. این کار موجب احساس لذت شهوانی می‌شود (به علت پر بودن روده کوچک) و می‌تواند شیوه موفقیت‌آمیز دیگری برای دستکاری والدین باشد. اگر روده کودک چند روز کار نکند، ممکن است آنها نگران شوند. بنابراین، کودک روش جدیدی را برای به دست آوردن توجه و محبت والدین کشف می‌کند. این رفتار، مبنایی برای رشد شخصیت نگهدارنده مقعدی (anal retentive personality) است.
چنین شخصی، لجباز و خسیس است و وسایل را‌اندوخته یا نگهداری می‌کند. به عبارت دیگر این‌گونه اشخاص، خشک و مقرراتی، به صورت وسواسی مرتب و آراسته، سرسخت و لجوج و خیلی باوجدان هستند.
[۲۴] شولتز، دوان پی شولتز و سیدنی، الن، نظریه‌های شخصیت، ص۷۲-۷۳، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.

در آخر، روش‌های به‌کار گرفته شده توسط مادر در تربیت برای اجابت مزاج و نگرش والدین نسبت به موضوعاتی نظیر دفع، پاکیزگی، نظارت و مسئولیت، تاثیر بسزایی در رشد شخصیت کودک دارد.
[۲۵] شفیع‌آبادی، عبداله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۴۵، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.


۳.۳ - مرحله آلتی


در حدود سنین چهار تا پنج سالگی، لیبیدو در محدوده دستگاه تناسلی متمرکز می‌شود. در این سن اغلب دیده می‌شود که توجه کودکان به دستگاه تناسلیشان جلب می‌شود و با دستکاری، از آن لذت می‌برند و در زمینه مسائلی مثل تولد و مسائل جنسی و اینکه چرا پسرها آلت مردی دارند و دخترها ندارند، کنجکاوی نشان می‌دهند.
تعارض مرحله آلتی، آخرین و اساسی‌ترین تعارضی است که کودک باید با آن مواجه شود و با موفقیت آن را حل کند. این تعارض همان خواست ناخودآگاه (ناهشیار) کودک به تملک والد ناهمجنس خود و در عین حال دوری از والد همجنس خود است. فروید، این وضعیت را عقده ادیپ (Oedipus complex) نامیده است.
[۲۶] شفیع‌آبادی، عبداله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۴۵-۴۶، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.


۳.۳.۱ - عقده ادیپ


نام این عقده از افسانه یونانی گرفته شده است که در نمایش Oedipus Rex، نوشته سوفوکلس (Sophocles) در قرن پنجم قبل از میلاد ترسیم شده است. در این داستان، ادیپ جوان پدرش را می‌کشد و با مادرش ازدواج می‌کند. بدون اینکه در آن زمان بداند آنها چه کسانی هستند. در عقده ادیپ، مادر هدف عشقی پسر جوان می‌شود. پسر از طریق خیال‌پردازی و رفتار آشکار، خواسته‌های جنسی خود را به مادر نشان می‌دهد ولی پسر در سر راه خود با مانعی روبرو می‌شود؛ پدر، که او را به صورت یک رقیب و تهدید می‌بیند. در نتیجه، نسبت به پدرش حسود و متخاصم می‌شود.
فروید، عقده ادیپ را از تجربیات کودکی‌اش تدوین کرده و نوشت: «من در مورد خودم نیز متوجه عشق به مادر و حسادت نسبت به پدر شده‌ام». پسر ترس خود از پدر را در مناسبات تناسلی تعبیر می‌کند و از این می‌ترسد که پدرش‌اندام خلافکار، یعنی آلت وی را که منبع لذت و تمایلات جنسی اوست قطع کند و از اینرو، اضطراب اختگی (Castrion anxiety) ایفای نقش خواهد کرد.

ترس پسر از اختگی، چنان نیرومند است که او مجبور می‌شود میل جنسی خود به مادرش را سرکوب کند. به نظر فروید این شیوه‌ای برای حل کردن عقده ادیپ است. پسر، محبت پذیرفتنی ترس را جایگزین میل جنسی به مادر می‌کند و همانندسازی نیرومندی را با پدرش ایجاد می‌نماید. وی برای بهتر کردن همانندسازی، می‌کوشد با تقلید کردن از اطوار قالبی، رفتارها، نگرش‌ها و معیارهای فرامن پدر، بیشتر شبیه او شود.

۳.۳.۲ - عقده ادیپ در دختران


نظر فروید درباره تعارض آلتی زنانه که برخی از طرفداران او آن را عقده الکترا (Electra Complex) خوانده‌اند، از وضوح کمتری برخوردار است. همانند پسر، اولین هدف عشقی دختر، مادر است زیرا او منبع اصلی غذا، محبت و ایمنی در طفولیت است. فروید نوشت: «دخترها نداشتن‌اندام جنسی را که برای پسران ارزش برابری دارد، عمیقا احساس می‌کنند. آنها به این دلیل خود را حقیرتر می‌دانند و این رشک برای آلت مردی، منشا تمام واکنش‌های زنانه است». بنابراین دختر رشک آلت مردی (penis envy)، نقطه مقابل اضطراب اختگی پسر را پرورش می‌دهد. دختر معتقد است که آلت مردی‌اش را از دست داده است و پسر می‌ترسد که آن را از دست بدهد. سرانجام دختر با مادرش همانندسازی می‌کند و عشق خود به پدر را سرکوب می‌نماید ولی اینکه چگونه این اتفاق می‌افتد، فروید آن را روشن نساخت.

۳.۳.۳ - شخصیت آلتی


تعارض‌های آلتی و درجه حل شدن آنها، در تعیین واکنش‌های فرد بزرگسال به جنس مخالف و نگرش‌های او نسبت به این جنس، اهمیت زیادی دارد.
فروید شخصیت آلتی مردانه را بی‌پروا، مغرور و متکی به نفس توصیف کرد. مردانی که چنین شخصیتی دارند می‌کوشند مردانگی خود را از طریق فعالیت‌هایی چون فتوحات جنسی مکرر به اثبات رسانند و یا آن را نشان دهند. شخصیت آلتی زنانه، در زنانگی خود اغراق می‌کند و از استعداد و جذابیت خود برای خرد کردن مردان و چیره شده بر آنها استفاده می‌کند.
[۲۷] شولتز، دوان پی شولتز و سیدنی، الن، نظریه‌های شخصیت، ص۷۳-۷۵، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.


۳.۴ - دوره نهفتگی یا کمون


مرحله آرامش نسبی یا عدم فعالیت سائق جنسی در طول دوره‌ای است که از انحلال عقده ادیپال تا بلوغ طول می‌کشد. سائق جنسی در طول این دوره معمولا تصور می‌شود که در حال خاموشی است. این دوره در درجه اول هم برای دخترها و هم پسرها مرحله وابستگی با همجنس‌هاست.
[۲۸] سادوک، بنیامین و سادوک، ویرجینیا، خلاصه روان‌پزشکی، ص۲۸۸، نصرت‌اله پورافکاری، تهران، شهرآب و آینده‌سازان، ۱۳۸۵، چاپ سوم، جلد اول.
این دوره برای تعلیم و تربیت کودک مناسب است و وی می‌تواند به یادگیری مطالب و مهارت‌های تازه از قبیل خواندن و نوشتن و آموختن آداب و رسوم و اخلاق اجتماعی نایل آید. چنانچه کودکی، عقده ادیپ را به سلامت پشت سر گذاشته باشد و با والد همجنس خود رابطه مثبتی برقرار کرده باشد، استعداد کافی برای رقابت با دیگران کسب کرده و قادر خواهد بود با پیروزی و شکست به شکل واقع‌بینانه روبرو شود.
[۲۹] کریمی، یوسف، روان‌شناسی شخصیت، ص۷۰، تهران، ویرایش، ۱۳۷۵، چاپ دوم.


۳.۵ - مرحله جنسی یا تناسلی


آخرین مرحله روانی – جنسی رشد شخصیت، هنگام بلوغ جنسی آغاز می‌شود. بدن از نظر فیزیولوژیکی بالغ می‌شود و اگر تثبیت مهمی در مرحله قبل رشد اتفاق نیفتاده باشد، ممکن است فرد قادر به هدایت زندگی بهنجار باشد.
[۳۰] شولتز، دوان پی شولتز و سیدنی، الن، نظریه‌های شخصیت، ص۷۶، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.


۴ - پانویس


 
۱. شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۳۱-۳۲، تهران، مرکز نشر دانشگاه، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.
۲. دوان شولتز، سیدنی الن شولتز، نظریه‌های شخصیت، ص۵۹، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.
۳. دوان شولتز، سیدنی الن شولتز، تاریخ روان‌شناسی نوین، ص۴۶۸، علی‌اکبر سیف و همکاران، تهران، دوران، ۱۳۸۲، چاپ دوم.
۴. کریمی، یوسف، روان‌شناسی شخصیت، ص۶۵، تهران، ویرایش، ۱۳۷۵، چاپ دوم.
۵. شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۳۲-۳۳، تهران، مرکز نشر دانشگاه، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.
۶. دوان شولتز، سیدنی الن شولتز، نظریه‌های شخصیت، ص۵۹-۶۰، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.
۷. شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۳۳-۳۴، تهران، مرکز نشر دانشگاه، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.
۸. ویلیام لاندین، رابرت، نظریه‌ها و نظام‌های روان‌شناسی، ص۲۶۶-۲۶۷، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۳، چاپ سوم.
۹. شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۳۴، تهران، مرکز نشر دانشگاه، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.
۱۰. دوان شولتز، سیدنی الن شولتز، نظریه‌های شخصیت، ص۶۱، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.
۱۱. شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۳۴، تهران، مرکز نشر دانشگاه، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.
۱۲. شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۳۵، تهران، مرکز نشر دانشگاه، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.
۱۳. کریمی، یوسف، روان‌شناسی شخصیت، ص۶۶، تهران، ویرایش، ۱۳۷۵، چاپ دوم.
۱۴. دوان شولتز، سیدنی الن شولتز، نظریه‌های شخصیت، ص۶۲، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.
۱۵. شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۳۶، تهران، مرکز نشر دانشگاه، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.
۱۶. دوان شولتز، سیدنی الن شولتز، نظریه‌های شخصیت، ص۶۲-۶۳، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.
۱۷. شولتز، دوان پی شولتز و سیدنی، الن، تاریخ روان‌شناسی نوین، ص۴۷۱، علی‌اکبر سیف و همکاران، تهران، دوران، ۱۳۸۲، چاپ دوم.
۱۸. شولتز، دوان پی شولتز و سیدنی، الن، نظریه‌های شخصیت، ص۷۰، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.
۱۹. شولتز، دوان پی شولتز و سیدنی، الن، نظریه‌های شخصیت، ص۷۱، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.
۲۰. شفیع‌آبادی، عبداله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۴۳، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.
۲۱. سادوک، بنیامین و سادوک، ویرجینیا، خلاصه روان‌پزشکی، ص۲۸۶، نصرت‌اله پورافکاری، تهران، شهرآب و آینده‌سازان، ۱۳۸۵، چاپ سوم، جلد اول.
۲۲. شولتز، دوان پی شولتز و سیدنی، الن، نظریه‌های شخصیت، ص۷۱-۷۲، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.
۲۳. شفیع‌آبادی، عبداله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۴۴، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.
۲۴. شولتز، دوان پی شولتز و سیدنی، الن، نظریه‌های شخصیت، ص۷۲-۷۳، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.
۲۵. شفیع‌آبادی، عبداله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۴۵، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.
۲۶. شفیع‌آبادی، عبداله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۴۵-۴۶، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۸۵، چاپ دوازدهم.
۲۷. شولتز، دوان پی شولتز و سیدنی، الن، نظریه‌های شخصیت، ص۷۳-۷۵، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.
۲۸. سادوک، بنیامین و سادوک، ویرجینیا، خلاصه روان‌پزشکی، ص۲۸۸، نصرت‌اله پورافکاری، تهران، شهرآب و آینده‌سازان، ۱۳۸۵، چاپ سوم، جلد اول.
۲۹. کریمی، یوسف، روان‌شناسی شخصیت، ص۷۰، تهران، ویرایش، ۱۳۷۵، چاپ دوم.
۳۰. شولتز، دوان پی شولتز و سیدنی، الن، نظریه‌های شخصیت، ص۷۶، یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۴، چاپ هفتم.


۵ - منبع



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مراحل رشد شخصیت در نظریه فروید»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۵/۰۶.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ساختار شخصیت در نظام فروید»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۵/۰۵.    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.